نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

نازنین جون

بدون عنوان

نازی جون نازی دختر نازی بلا کمی مریض شده گاهی سرفه میزنه اما دخملم خوبه شیطونیشو میکنه همه کار میکنه شلوغ میکنه دیروز نزدیکای ظهر صندلی زیر پنجره اشپزخونه بود جلوی چشم من یکی از جا ادویه ای های شیشه ایمو انداخت از پنجره حیاط خلوت بیرون و شکست تازه خریده بودمشون  وای وای هیچ باطری کنترلی تو خونه ما پیدا نمیشه نمیدونم چرا اینقد اینارو در میاره میزاره دهنش وای وای همه لباسها رو از توی کشوش میریزه بیرون خدا نکنه در یخچال باز شه میچسبه بهش یه سس گوجه فرنگی شکل خرس داریم بقلش میکنه بوسش میکنه فکر میکنه عروسکه اما چند روزه فهمیده خوردنیه ورش میداره میک میزنه میخورتش کلا ترشی خوره چاقاله زردالو هم که میخوره خوشش میاد...
25 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

وای وای دیروز رفته بودیم خرید اتیش سوزوندم بیرون تلفنمون صفحه نمایش که نداره از بس عاشق تلفنم میگیرم میگم هَ  هَ ه َ هَ  بزارین یه پست مامانیم گذاشته بخونینش میایم میگیم دیروز چیکارا کردم مغازه اقای تلفنی  یه عالمه باید بنویسیم اوخ اوخ دخترم دخترای قدیم وای  اصلنم دیگه به حرف مامانم گوش نمیدم نیگاشم نمیکنم خجالت بکشم همین جور شیطونی میکنم اوخ اینقد دوس دارم حالا میام میگم چه کار کردم صبر کنین مفصله
25 ارديبهشت 1391

5شنبه

 5 شنبه با بابا جونم رفتم پارک کودک  کلی عروسکمو تابش دادم اخه مامانیم یه جایی مجلس رفته بود کلی هم دنبالش گریه کردم بعدشم دیگه رفتیم خونه مادر جونم اطراف شهر مادرجون خودم نه ها مادرجون مامانماینقد بازی کردم یه عالمه درخت البالو کوچولو کوتاه البالوهاش سبز بود دست منم بهشون میرسید حیاطشون اینقد قشنگه اما عکس نشد بگیریم  اینو ببینین منم اینم هست اینجا  میدونین کجاست نزدیک مزار مامان جون مامانم نیسته که اینقدر مهربون بوده اما رفته پیش خدا اخه خدا ادمهای مهربونو دوست داره زود میبرتشون پیش خودش بستنی هم خوردیم اینقد حال داد خوشمزه بود این عکسها هم مامانیم گرفته از من و بابایی   اینم دیروز ...
16 ارديبهشت 1391

یه عالمه عکساز صبح تــــــــــــــــــــــــــــا ظهر

  بفرمایین ژله اوخ اینقد دوس دارم   اینم دیروز  من و کالاسکه و گوشت کوب اخ اخ چیکارا که نمیکنم ای بابا عکسش بد اموزی داشت مامانیم حذفش کرد !!! خب حالا بریم سراغ امروز ...صبح بخیر اینم کله صبح امروز پاشدم کلی هم قرار دارم اینم2 تا فنچیه  که بابا جونم پریشب واسم خریده اخ که شیطونی چه حالی میده .... شما هم از اینکارا میکنین جای بابا جونم خالی ... مگه چیکار کردم اینجوری نیگام میکنی اینجام که دارم فتوشاپ کار میکنم صبر کن مامانی یه لحطه الان میگم دستم بنده... تازه صفحه کلیدشم تازه کندمش چند روز پیشا شیطونم دیگه چیکار کنم ای بابا همش م...
14 ارديبهشت 1391

دوست دارم

  برای دوست داشتنت همین کلام بس چشمانت نگاهت خنده هایت  مرا بس است بخند دخترم بخند دخترکم     میدانی مادر!! کلامم با تو قند میشو د با تو شیرین میشود با تو عسل میشود با تو حبه نباتم روح و ریحانم ارام جانم ...
13 ارديبهشت 1391

دخترم جانم قشنگم من تو را دوست دارم ....

تو ای یاس قشنگم!! تو ای یاس سفیدم!! تو ای نیلوفر من!! تو ای ارام جانم!! تو ای ارامش من!! من تو را دوست دارم دوست دارم.... تو را تا کهکشانها  تا اسمانها    دوست دارم من دوست دارم تو را هم قد ِ دریا با موجهایش دوســـــت دارم    من دوســـت دارم تو را قشنگم دخترم نازنینم من دوست دارم من دوست دارم تو را با گریه هایت  با خنده هایت دوست دارم من دوست دارم شیرین زبانم  ارام جانم دخترم نازنینم تو را من دوست دارم دوست دارم.... تو را شیرین تر از جان مثل رویا مثل خواب مثل عکس ماه در اب من دوست دارم دوست د ارم.... عزیزم دخترم!! ارام جانم !...
11 ارديبهشت 1391

واکسن زدم اوخ اوخ درد میکنه

باز نازنین همه نوشته هارو پاک کرد دیروز رفتیم درمونگاه واکسن زدیم تا ساعت 1 اینقد بازی کردم خندیدم از 1 همش گریه کردم همش گریه اخه پام درد میکنه دیشبم همش تب میکردم مامانم میگه شب سخته بود اونقد که باباییم نرفته مسجد موند خونه کمک مامانی امروز کلی گریه کردم از ساعت 6 بیادر شدم یه اتفاق بدی هم افتاد ساعت نزدیکای 8 یهو من و مامنم افتادیم رو میز وسط مبلامون میزم شکست مامانم افتاد روش همه پاش خونی شده از چند جا پاش درد میکنه تازه منم یه جای پام زخمی شده اما خب خدارو شکر خوبیم مامانم میگه مامان که میشی باید خیلی صبور باشی چیزی بهم نمیگه میدونه واکسن زدم درد دارم همش غر میزنم نمیتونم راه برم چه واکسن سختیه خیلی درد داره  ...
9 ارديبهشت 1391

اینم یکَم از شعرای مامانی موقع بازی

یکی  یه دونه    دختر ِ من    لوس و ناز نازی   دختر ِ من   یکی یه دونه      عروسک ِ خونه       گل و گلدونه      نازو و دُردونه       جوجه خونه     جیک جیک میکنه     شلوغ میکنه عسل دونه    جیگر دونه    نازدونه     دختر مامان  دختر بابا    شیطون بلا   تند و ناقلا  یکی یه دونه    بَلا طلا  عسل طلا    جیگر طلا  *** اهای یکی یه دونه    اهای ...
8 ارديبهشت 1391